سریال Friends (فصل اول – قسمت هفتم)
آموزش زبان با سریال Friends
چرا آموزش زبان با سریال فرندز؟
مطمئنا درهر سایت و منبع آموزش زبانی، سریال Friends به گوشتون خورده است. این سریال بهترین سیتکام های انگلیسی زبان و مرجعی بسیار آموزنده برای یادگیری زبان انگلیسی است. اصطلاحات به کار رفته در این سریال فوق الاده کاربردی و رایج هستند. هدف ما جدا کردن لغات، اصطلاحات، افال دوکلمه ای و جملات مهم این سریال بی نظیر بوده و کمکی برای زبان آموزان برای یادگیری آسانتر و کاربردی تر زبان انگلیسی است.
ویژگی های آموزش زبان با سریال محبوب Friends
- یادگیری اصطلاحات کاربردی و مهم
- افزایش دامنه لغات به صورت تضمینی
- به خاطر سپردن جملات مهم در سریال
- تقویت لهجه زیبای امریکن
- مناسب برای داوطلبان آیلتس، تافل، PTE و …
- روشی بسیار جذاب برای عاشقان سریال فرندز
- شیوه تضمینی برای حفظ لغات، جملات و اصطلاحات
- تمرین بیشتر با جزوه ی ضمیمه شده
خب حالا که از اهمیت یادگیری اصطلاحات این سریال آگاه شدین بیاین شروع کنیم.
اصطلاحات سریال Friends: فصل اول – قسمت هفت
در این پست، قصد داریم 6 اصطلاح کاربردی استفاده شده در قسمت هفتم از فصل اول سریال فرندز را یاد بگیریم. ترجمه تمرین ها باعث می شوند یادگیری چندبرابر شود پس بعد از دیدن هر بخش حتما تمرین هارا ترجمه کنید و پاسخ خود را با پاسخ صحیح هرکدام در انتهای پست مقایسه کنید.
مطالبی که در قسمت هفتم سریال فرندز باید یاد بگیریم:
- طبق برنامه پیش رفتن، برگشتن به حالت اول و ادامه دادن آن
- خاموشی مطلق
- زمینه را (برای انجام کاری) فراهم کردن، زمینه سازی کردن، مقدمه چینی کردن
- خوب که فکر میکنم می بینم، الان که فکر میکنم
- گوشی رو بده به …
- مهمانی برگزار کردن
سریال Friends (فصل اول - قسمت هفتم)
Ex: Good save! We’re back on track, and I’m chewing someone else’s gum.
سیو خوبی بود. حالا طبق برنامه پیش میریم و دارم آدامس یه نفر دیگه رو میخورم.
Ex: Wow, this is so cool, you guys. The entire city is blacked out!
واو خیلی باحاله بچه ها کل شهر خاموشه
Ex: I’m taking my time, alright? I’m laying the groundwork.
دارم صبر میکنم باشه؟ دارم زمینه سازی میکنم.
Ex: You know, on second thought, gum would be perfection.
باشه. یه تئوری هست که ریچارد لیکی پیشنهاد داده
Ex: Put Joey on the phone.
گوشی رو بده به جویی
Ex: Hey Ross. This probably isn’t the best time to bring it up, but you have to throw a party for Monica.
هی راس. احتمالا زمان خوبیم نیست که بگم ولی باید برای مانیکا یه مهمونی برگزار کنی
-
- I hope we can have this project back on track by the end of the week.
- Power lines were blown down and we had a blackout of several hours.
- We are laying the groundwork/foundation for additional research.
- Can I have a cup of coffee, please? – actually, on second thoughts, I’ll have a beer.
- Put him on the phone!
- I had been planning to throw a party so I ordered a lot of food.
دیدگاهتان را بنویسید