سریال Game of thrones (فصل اول – قسمت هفتم)
آموزش زبان با سریال Game of thrones
چرا آموزش زبان با سریال بازی تاج و تخت؟
بدون شک یکی از زیباترین سریال های تاریخ، سیال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) می باشد. در این سریال تاریخی، از جملات، اصطلاحات و لغات بسیار مهم و کاربردی در یادگیری زبان استفاده می شود. تیم سریز با دقت بسیار، تمام این اصطلاحات، افعال دو کلمه ای و لغات را قسمت به قسمت جدا کرده و با جزوه و تمرین بیشتر به توضیح آنها پرداخته است. این دوره برای زبان آموزان با سطح متوسط طراحی شده و بسیار مناسب برای تقویت لهجه بریتیش می باشد. در پایین ه ویژگی ها و نحوه استفاده از دوره آموزش زبان با سریال game of thrones را مشاهده می فرمایید.
ویژگی های آموزش زبان با سریال گیم آف ترنز
- یادگیری اصطلاحات کاربردی و مهم
- افزایش دامنه لغات به صورت تضمینی
- به خاطر سپردن جملات مهم در سریال
- تقویت لهجه زیبای بریتیش
- مناسب برای داوطلبان آیلتس، تافل، PTE و …
- روشی بسیار جذاب برای عاشقان سریال گیم آف ترنز
- شیوه تضمینی برای حفظ لغات، جملات و اصطلاحات
- تمرین بیشتر با جزوه ی ضمیمه شده
خب حالا که از اهمیت یادگیری اصطلاحات این سریال آگاه شدین بیاین شروع کنیم.
اصطلاحات سریال Game of thrones: فصل اول – قسمت هفتم
در این پست، قصد داریم 6 اصطلاح کاربردی استفاده شده در قسمت هفتم از فصل اول سریال بازی و تاج و تخت را یاد بگیریم. ترجمه تمرین ها باعث می شوند یادگیری چندبرابر شود پس بعد از دیدن هر بخش حتما تمرین هارا ترجمه کنید و پاسخ خود را با پاسخ صحیح هرکدام در انتهای پست مقایسه کنید.
مطالبی که در قسمت هفتم سریال بازی تاج و تخت باید یاد بگیریم:
- طولی نمیکشه که، به زودی، در آینده نزدیک
- .انتقاد کردن، سرکوفت زدن، 2.امتحان کردن
- بدین وسیله، به این ترتیب، به همین دلیل، بنابراین
- به جای من
- حد وسط
- ارزش قائل شدن
سریال Game of thrones (فصل اول - قسمت هفتم)
Ex: Your mother’s dead. Before long I’ll be dead.
مادرت مرده. طولی نمیکشه که منم بمیرم.
Ex: Are you having a go at me? ls that it?
داری سرکوفتم میزنی؟ آره؟
Ex: I hereby command
بدین وسیله، دستور می دهم.
Ex: to rule in my stead until my son Joffrey comes of age.
تا جای من فرمانروایی کند تا وقتی که پسرم جافری به سن قانونی برسد.
Ex: When you play the game of thrones, you win. . . or you die. There is no middle ground.,
وقتی بازی تاج و تخت رو انجام میدی، یا میبری… یا میبازی. هیچ حد وسطی نداره.
Ex: I didn’t realize you placed such a high value on my brother’s life.
نمیدونستم اینقدر برای زندگی داداشم ارزش قائلی.
-
- With a little exercise, you’ll be back in shape before long.
- I don’t know if I can do it, but, sure, I’ll have a go.
- dear sir, you are hereby informed that. . .
- She conducted the meeting in his stead.
- What you did was either great or nothing, there was no middle ground.
- Most people place too much value on money.
دیدگاهتان را بنویسید