درس دوم کتاب اصطلاحات متوسط
آموزش کتاب idioms and phrasal verbs intermediate (درس دوم)
در درس دوم با انواع idiom ها یا اصطلاحات آشنا می شوید و در عین حال 22 اصطلاح کاربردی را در قالب 7 گروه اصطلاحات به همراه تمرین ها مرور می کنید. این نکات و اصطلاحات به طور کامل در ویدیو به همراه مثال از داخل فیلم و سریال ها توضیح داده شده اند.
ویدیو از چنل یوتیوب بارگذاری شده، پس برای دیدن آن، فیلترشکن خود را روشن کنید.
اصطلاحات درس دوم کتاب Idioms
1.Take the advantage of sth: make good use of sth
نهایت استفاده از چیزی بردن
Ex: I woke up bright and early to take the full advantage of good weather.
صبح زود بیدار شدم تا از هوای خوب نهایت استفاده رو ببرم.
تمرین: بیا نهایت استفاده از آب و هوا رو ببریم و بریم ساحل.
نکته 1:
دقت شود که take advantage of sb به معنی “سو استفاده کردن از کسی” است و معنی متفاوتی نسبت به اصطلاح ما دارد.
2. change your mind: change your decision or opinion about sth.
تصمیم خود را عوض کردن
Ex: we followed him for half an hour before he changed his mind.
قبل از این که تصمیم خودش رو عوض کنه نیم ساعت دنبالش رفتیم.
تمرین: اول که دیدمش ازش خوشم نیومد ولی الان نظرم عوض شده
3. get nowhere: make no progress or have no progress
به جایی نرسیدن. راه به جایی نبردن
Ex: he confessed that we are getting nowhere.
او اعتراف کرد که ما هیچ پیشرفتی نداریم.
تمرین: داشت سعی کی کرد که متقاعدش کنه بزاره رانندگی کنه، ولی راه به جایی نبرد.
4. be supposed to do sth: if you are supposed to do sth you should do it because sb told you to do it or it is your responsibility to do it
قرار بر انجام کاری بودن – تعیین کردن تکلیف انجام کاری
Ex: you were supposed to be back by five.
شما باید تا ساعت 5 بر می گشتی ( قرار بود تا ساعت پنج برگردی).
تمرین: بچه ها بایدتا ساعت پنج در مدرسه باشند
5. in that case: used to say what will happen, or what you will do.
در آن صورت
Ex: well, in that case, we should give her a ring. I said.
من گفتم در آن صورت بهتره با او تماس بگیریم.
تمرین: قهوه ای نمونده. خب در این صورت چایی میخورم
6. in charge (of sb/sth): having control or commond (of sb/sth)
مسئول شخص یا چیزی بودن
Ex: who is in charge of this group?
مسئول این گروه کیه؟
تمرین: معلم منو مسئول سازماندهی پروژه کرد.
7. a piece of cake: a thing that is very easy to do.
خیلی راحت / مثل آب خوردن
Ex: I can make the machine run. It is a piece of cake.
من می تونم دستگاه رو راه بندازم. مثل آب خوردن هستش.
تمرین: برای او امتحان دادن مثل آب خوردنه
8. A stone’s throw: a short distance.
مسافت کم – دم دست
Ex: The apartment is just a stone’s throw from the sea.
آپارتمان تنها چند قدم تا دریا فاصله دارد
تمرین: منزل شما تا اینجا خیلی فاصله داره؟ نه، یه خورده راه بیشتر نیست
نکته 2:
نکته: این اصطلاح برگرفته از حد فاصلی است که می توان یک قلوه سنگ را پرتاب کرد.
9. famous last words: used when you think sb is speaking with too much confidence about sth that they think will happen.
همون حرفای همیشگی
Ex: he said: I do know the recipe loudly. Famous last words!
گفت : دستور پخت رو خیلی خوب میدونم. همون حرفای همیشگی.
تمرین: تام: دیگه عمرا پامو تو این خونه بزارم. هری: همون حرفای همیشگی.
10. Better late than never: it is better to arrive late than not at all.
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن
Ex: Dan finally paid me the money he owed me. “Well, better late than never.”
دن بالاخره پولی که بهم بدهکار بود رو داد. “خب دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه”.
تمرین: طوری نیست اگه دیر کنی. دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه
11. Bright and early: Early in the morning
صبح خروس خوان/ دمدمه های صبح
Ex: we left the camp bright and early.
دمدمه های صبح از اردوگاه زدیم بیرون.
تمرین: من همیشه صبح خروس خوان بیدار میشوم تا کامروا باشم
12. More or less: speaking imprecisely; to a certain extent.
کم و بیش
Ex: they are more or less a waste of time.
کم و بیش وقت تلف کردنند.
تمرین: کم و بیش باهات موافقم.
13. get through (to sb): make contact with sb by phone.
تماس گرفتن (با یک نفر)
Ex: there was no signal on my phone so we couldn’t get through to him.
گوشی من آنتن نداشت برا همین نتونستیم باهاش تماس بگیریم.
تمرین: تونستی به مامانت زنگ بزنی؟
14. laugh sth off: to make yourself laugh about something unpleasant in order to make it seem less important or serious
موضوع ناراحت کننده ای را با خنده گفتن. با خنده پاسخ دادن
Ex: She tried to laugh off their remarks, but I could see she was hurt.
سعی کرد به اضهارات آنها بخنده اما من فهمیدم که ناراحت شد
تمرین: مربی به این ایده که می گفت تیمش آماده ی بازی نیست خندید
15. don’t ask me: use to say that you don’t know the answer to sth . SYN : search me INF.
اطلاع ندارم
Ex: which way was the quickest way back? Don’t ask me, he said.
کدام راه سریع ترین مسیر برگشت بود؟ جواب داد ، اطلاعی ندارم.
تمرین: نمی دونم عینکت رو کجا جا گذاشتی.
16. thank heavens: used to say you are pleased and relieved about Sth.
خدارو شکر
Ex: I bought a car then, thank heavens for that.
خداروشکر بالاخره یه ماشین خریدم.
تمرین: خداروشکر که مدیر منو اخراج نکرد
17. Trial and error: a way of solving a problem by trying several possibilities and learning from your mistakes.
آزمون و خطا
Ex: Don’t be afraid to make mistakes. You learn from trial and error.
از اشتباه کردن نترس. تو از آزمون و خطا یاد می گیری.
تمرین: این کارو با آزمون و خطا انجام دادم.
18. Live on: have a particular amount of money with which to buy food and other necessities.
سرکردن با پولی
Ex: how much money do you need to live on?
چقدر پول میخای تا زندگیتو بچرخونی؟
تمرین: نمیتونم اینجوری زندگی زو بچرخونم.
19. Good grief: An exclamation expressing surprise, alarm, dismay, or some other, usually negative emotion.
وا مصیبتا
Ex: Good grief! You’re not going to start all over again.
وا مصیبتا! دوباره که نمیخای از سر شروع کنی.
تمرین: وا مصیبتا کیک رو انداخت.
20. Find your feet: become confident or successful in a particular field or activity.
رو پای خود وایسیدن
Ex: It took me a while to find my feet.
یه مدت طول کشید تا رو پاها خودم وایسم.
تمرین: بالاخره تونستم رو پاهام وایسم.
21. absence makes the heart grow fonder: you feel more affection for those you love when parted from them.
دوری و دوستی
Ex: they say “absence makes the heart grow fonder”
میگن دوری و دوستی.
تمرین: با دوری و دوستی موافقی؟
22. a fact of life: something unpleasant that cannot be avoided.
یه حقیقتی از زندگیه
Ex: Stress is a fact of life from time to time for all of us.
استرس یه حقیقتی از زندگیه که بعضی وقتا ما هم دچار آن میشویم.
تمرین: زندگیه و سختیاش.
- Let’s take advantage of the weather and go to the beach.
- When I first met him I didn’t like him but I’ve changed my mind.
- He was trying to persuade her to let him drive, but he was getting nowhere.
- Kids are supposed to be at school by 5.
- There is no coffee left. well in that case I’ll have tea.
- The teacher put me in charge of the project.
- For him, taking tests is a piece of cake.
- Is your house far from here?” “No, it’s only a stone’s throw
- Tom: I will never ever come to this house again. Harry: famous last words.
- it doesn’t matter if you are late. “better late than never“.
- I always wake up bright and early to catch more worms.
- I agree with you more or less.
- Did you manage to get through to your mother?
- The coach laughed off the idea that his team wasn’t ready to play.
- Don’t ask me where you’ve left your glasses.
- The boss didn’t fire me, thank heavens for that.
- I did It by trial and error.
- I can’t live on like this.
- Good grief! He’s dropped the cake.
- I finally managed to find my feet.
- Do you believe ““absence makes the heart grow fonder”?
- It’s a fact of life.
دیدگاهتان را بنویسید